جدول جو
جدول جو

معنی بال کینه - جستجوی لغت در جدول جو

بال کینه
آرنج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
مرکّب از: بی + کینه، بدون کینه. که حس کینه و انتقامجوئی ندارد:
همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بی کینه آهنگ شیران کنی.
فردوسی.
رجوع به کینه شود، بی ظرافت. (ناظم الاطباء) ، بی فر. بی فره. (ناظم الاطباء)، رجوع به لطف شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگرند و بود نیز که مشبک کنند. (نسخه ای از لغت نامه اسدی). در مشبک بود، اگر آهنین بود و اگر چوبین و پنجره نیز گویند. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی). در کوچک در دیوار خانه که ازپنهانی بیرون نگرند و شاید که مشبک نیز باشد. (صحاح الفرس). دریچۀ مشبکی که از درون آن بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (ناظم الاطباء) :
بهشت آیین سرائی را بپرداخت
ز هر گونه درو تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین بالکانه.
رودکی.
و آنگه ز بالکانۀ روحانیان چو دل
جای روان بدیده و با دل روان شده.
سنائی.
از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم
وز ورای بالکانۀ چرخ بینی منظرم.
خاقانی.
قصر بلقیس دهر بین که پری
حارس بام و بالکانۀ اوست.
خاقانی.
دلم از این ظلمات حواس بگرفته ست
ره گریز از این بالکانه می جویم.
کمال اسماعیل.
و رجوع به پالکانه شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره ای که از میله های فلزی سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، پالکانه
فرهنگ فارسی معین
بی غرض
متضاد: کینه توز، کینه ورز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
مع ضغينةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
Resentfully, Spitefully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
avec ressentiment, avec malveillance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فضای حدفاصل آبریز شیروانی تا دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
طبقه ی دوم خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پیمانه ی دستی، در آبدنگ و آسیاب ها پیمانه ای با ظرفیت
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی است در کشتی که کشتی گیر به طور ناگهانی دست حریف را به
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
dengan kebencian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
con risentimento, con disprezzo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
с возмущением , злобно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
mit Ärger, rachsüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
з обуренням , з злою
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
z niechęcią, złośliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
怀有怨恨地 , 怀恨地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
com ressentimento, com rancor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
con resentimiento, con despecho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
नाराजगी के साथ , द्वेषपूर्ण तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
met wrok, boos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
نفرت سے , کینہ کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
ঘৃণা সহকারে , ঘৃণাসূচকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
kwa kuchukia, kwa chuki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
kırgın bir şekilde, kin dolu bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
분개하여 , 원한을 품고
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
憤慨して , 恨みを込めて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
ด้วยความขุ่นเคือง , อย่างมีความแค้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
מתוך כעס , מתוך טינה
دیکشنری فارسی به عبری